سفارش تبلیغ
صبا ویژن
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :9
بازدید دیروز :31
کل بازدید :147594
تعداد کل یاداشته ها : 37
103/2/9
6:23 ع
آوای آشنا

بنام خدا 

خدایا تو خود میدانی که بسیار دوست میدارمت

میدانم که نیک میدانی باتو بودن برایم از هرچه غیرتوست شیرینتر است و بی تو روزم شب وشبم هماره ظلمانی است

ومیدانم که ساعات ولحظات بی تو بودنم سرشاراست از گناه وتو نیز اینرا میدانی

با خود می اندیشم که اگر یک لحظه فقط یک لحظه تو مرا به حال  خود رها کنی چه میشود؟؟؟چه مصیبتی!

وای بر آن لحظه من

خدا ی من کاش میدانستم با اینهمه ناسپاسی که کرده ام چرا چرا تو باز دستانم را میگیری و آنهنگام که در لبه پرتگاه قرار میگیرم وآن لحظه که سنگریزه ها در زیر پایم میلغزند تو تویی که بهترینی مرا از سقوط حفظ میکنی

میدانم میدانم که تو خدایی تو بزرگی تو مهربانی تو ستارالعیوبی

اما نمیدانم با اینهمه خوبی تو، من چرا چنینم ؟چرا نافرمانی ات را میکنم؟ چرا دل نازنینانت را به درد می آورم؟

چرا بنده ی خوبی نیستم؟ چرا نمی توانم خود را در خیل منتظرا ن مهدی ات جای دهم؟

چرا هر جمعه که میشود باید شرمسارتر از جمعه قبل باشم واز دستان تهی وکوله بار بی توشه خود خجل باشم؟

نمیدانم نمیدانم...

خدایا! خدای من! محبوب من! دوست دارم دستانم تهی نباشد دوست دارم باکوله باری پر  از توشه در خیل منتظران مهدی ات باشم

 پس کمکم کن


  
  

بنام خدا

 

وقتی میفهمی که دیگه راهی شدی وآقا توی گناهکار رو هم راه داده... دلت میخواد زمان پا به شتاب بذاره وعقربه های ساعت شتابان حرکت کنند تا به محبوبت برسی و....

وقتی میرسی وچشمت به گنبد زرد طلا میفته بی اختیار اشک توی چشمات جمع میشه واونجاست که قدمهات کند میشه ودلت میخواد زمان متوقف بشه ...آره مسخ میشی مسخ اینهمه خوبی اینهمه لطف وکرم آقا

هنوزم باورت نمیشه که توروهم راه داده باشن...تو کجا اینجا کجا؟!؟!با خودت فکر میکنی نکنه که خوابی؟!؟!ولی نه... تو بیداری... بیدار بیدار...

مهربونی آقا خیلی بیشتر از اینهاست وتویی که دربرابر اینهمه لطف ومهربونی احساس شرم میکنی....

 

ایشالله اگه خدا قبول کنه نایب الزیاره دوستان هستم

 

به امیدظهور

درپناه حق

 


  
  

بنام خدا

بازهم آدینه ای دیگر طلوع کرد وتو بــــاز نیامدی

 

هربار قلم دستم می گیرم تا برایت بنویسم... دستم به لرزه میافتدو

قلم نیز مرا یاری نمیکند... گویی نیرویی عظیم اورا بازمیدارد

 

میخواستم بنویسم دوستت دارم

میخواستم بنویسم منتظرت می مانم

منتظر؟

وقتی به این کلمه میرسم لرزش دستم بیشتر میشودوقلم نیز بر جایش میخکوب تر

انتظار وگناه؟!؟!

چه تضادی!!!چه تناقضی؟!؟!

چگونه میتوانم منتظر باشم درحالیکه غرق درگناهم؟؟؟؟

درخود انتظار را جستجو میکنم ولی هیچ نمی یابم وفقط شرم وحزن واندوهی بی پایان

نمیدانم تا کی باید حاصل جستجویم شرم باشد؟؟؟نمیدانم؟؟؟

 

وبازهم آدینه ای دیگرغروب کرد وتو بــــــاز نیامدی وباز شب وظلمت وسیاهی

 

وبازانتظار وانتظار وانتظار....

 

 


  
  

بنام خدا

میلاد حضرت ختمی مرتبت محمد مصطفی (ص) وموسس مذهب جعفری حضرت امام صادق (ع) برتمامی عاشقان مبارکباد.

 >>>>>><<<<<< 

 مانده اند عالمیان وآدمیان که کدامین لحظه را لحظه ولادت تو بشمارند؟

کدامین روز را روز تولد تو نام بگذارند؟

تو کی در وجود آمدی که ورودت را وزمان آمدنت را جشن بگیرند؟

خورشید وماه وستارگان تا بدانجا که حافظه شان یاری میکند به تو سلام می گفته اند.

 نرگسها اولین رکوع حیات را بر آستان تو کرده اند.

 گلهای محمدی همه با نام تو پر میگشوده اند.

 شبنم ها هر چه به خاطر دارند برتو درود می فرستاده اند.

 پیش از تو را کسی به یاد ندارد.

موجودات هرچه به گذشته ها مینگرند ،هرچه در خورجین سوابق خویش جستجو میکنند ،هرچه زمین ماضی را میکاوند،هرچه نگاه در زوایای حافظه میگردانند ،جز تو هیچ نمی بینند.

 هستی طفیل آمدن توست.

چنین نبود که خداوند تورا برای هستی خلق کند.

هستی به افتخار تو آمد.

تو برای عالم نیامدی،عالم برای تو آمد.

 مگر نه خداوند ،تو را پیش از همه،از نور خویش آفرید وجهان به کرشمه چشم تو موجود شد؟

مگر نه افلاک در التهاب غمزه نگاه تو پدید آمد؟

مگر نه تو مقصود بودی وماسوا به تبع؟

مگر تو برترین شناسای پروردگار خویش نبودی؟

چه کسی میتوانست بیاید که اور ا بهتر از تو دریابد؟

مگر بنای آفرینش بر عبادت نبود؟

مگر تو عابدترین بنده خدا نبودی؟

مگر با خلق تو آن غایت به تحقق نمی نشست؟

مگر با آغاز تو ،کار آفرینش پایان نمیگرفت؟

 آری تو همه بودی وبا آمدن تو انگیزه ای برای خلقت دیگران نبود.

آری ،ولی،تو((رحمه للعالمین)) بودی.

ودر((رحمه للعالمین)) بودن تو همین بس که عالم وآدم از نور تو آفریده شد و وام حیات از تو گرفت باآنکه تو خلق کامل وکاملترین خلق بودی.

 

     برگرفته از

                         خداکندتوبیایی

                                                         نوشته ی سیدمهدی شجاعی

 

خدایا به حق بهانه ترین بهانه آفرینش برسان یوسف زهرا (س) را وشب ظلمانی هجران را به روز روشن وصال مبدل نما.

 


  
  

بنام خدا

**به امامت رسیدن مهدی فاطمه مبــــــــــــــــارکباد**

 

ابو حمزه ثمالی گفت:امام زین العابدین (ع) فرمودند:هرکس صحبگاه یک مرتبه جبت وطاغوت را لعنت کند خداوند درنامه عمل او هفتاد میلیون حسنه ثبت میکندوهفتاد میلیون گناه او را محو میکندوهفتاد میلیون درجه به او می افزاید وهرکس شامگاه یک مرتبه چنین لعنتی را بنماید ،خداوند همین ثواب را به او عنایت میکند.ابو حمزه گفت :حضرت زین العابدین (ع) از دنیا رفت،من خدمت امام باقر (ع) رسیدم عرض کردم از پدرتان حدیثی شنیدم وحدیث را نقل کردم.امام فرمود آری ابوحمزه ،هرکس آندو را هر صبحگاه یک لعنت کند گناهی در آن روز بر او ننویسند وهرکس در شب لعنت کند در آن شب ننویسند تا صبح شود،امام باقر (ع)از دنیا رفت ،خدمت حضرت امام صادق (ع)رسیدم وگفتم روایتی از جدتان وپدرتان شنیده ام،حدیث را خواندم.امام صادق(ع) فرمودند صحیح است،یک واقعیت است.آنگاه اضافه کردند،خداوندهزار هزار درجه براو می افزاید وفرمودند خداوند واسع کریم است.

 

اللهم العن الجبت والطاغوت

 


  
  
<   <<   6   7   8   9      >