بنام خدا
دگر رمقی نمانده است ...دلخسته وغمینم از اینهمه جور وبی عدالتی...وچشم به راه طلوعی نوید دهنده ی عدالت...
مولای من! نمیدانم در کدامین زمین مقدسی پای مینهی وغمها را یکه وتنها به دوش میکشی؟!؟!
مولای من! بیا وآن سپیده دم توأم با عدل را به همگان بنمای
بیا تا بدانند، آنانکه جامهای شرابشان با خون کودکان بی پناه رنگین میشود،پایان پلیدیهاشان فرا رسیده است
نظاره قطرات اشک آمیخته به خون برگونه های کودکان معصوم وبی خانمان تاب آوردنی نیست
العجل العجل العجل یا مولای
درپناه حق