بنام خدا
سلام دوستان عزیز
ادامه ی ماجرای رسول ترک
با پافشار ی واصرار رسول ،مسئول هیئت گفت که خوابی عجیب باعث تغییر رفتارش شده امااو گمان میکرد نباید همه ی خوابش را برای رسول تعریف کند.او در بخشی از خوابش چیزی دیده بود که بنابر عقیده ی او بسیار خوب ونیکو بود ولی فکر میکرد که اگر آنرا برای آدمی همچون رسول تعریف کندرسول آنرا درک نخواهد کرد وبرعکس بشدت ناراحت وعصبانی خواهد شد.
مسئول هیئت سرانجام با اصرارهای رسول ناچارشد خوابش را تعریف
کندورسول نیز با دقت وکنجکاوی به صحبتهایش گوش میداد.
او در خواب دیده بود درشبی تاریک درصحرای کربلا قرار دارد که در آنجا
خیمه ها ویاران واصحاب امام حسین(ع) در یک طرف می باشند ویاران
ولشگریان یزید (لعنة الله علیهم اجمعین) در سویی دیگر.
مسئول هیئت تصمیم میگیرد برای مشاهده ی اوضاع و احوال خیمه های
امام حسین (ع) بسوی خیمه ها ی آن حضرت حرکت کند.هنوز چند
قدمی بیشتر برنداشته که ناگاه متوجه میشود سگی در حال پاسبانی
ونگهبانی از خیمه های امام حسین (ع) است.آن سگ با پارسها وحمله
های جسورانه اش به هیچ غریبه ای اجازه نمیداده به خیمه ها ی حضرت نزدیک شود .
مسئول هیئت قدم برمیدارد وبا احتیاط به سوی خیمه ها ی سیدالشهداء
حرکت میکند ولی آن سگ بسوی او حمله ور شده وباسماجت مانع
نزدیک شدن وی به خیمه ها میشود.مسئول هیئت در آن تاریکی وظلمت
شب با آن سگ درگیر میشود ومیخواهد خودش را به خیمه ها برساند.او
بسختی و با کوشش زیاد درحال رها شدن ازدست آن سگ بوده که
ناگهان با نگاه به سر وکله ی آن سگ متوجه ی یک منظره ی بسیار
عجیب میگردد...سرو صورت رسول بر روی پیکر سگ قرار داشت!
مسئول هیئت میگوید :رسول درواقع این تو بودی که در حال پاسداری از
خیمه های امام حسین (ع) بودی!
رسول ترک بعد از شنیدن رویای مسئول هیئت شروع به گریه وزاری میکند
،او ناله کنان ،تند تند از مسئول هیئت میپرسیده :
راست میگویی یعنی من واقعا سگ نگهبان خیمه های امام حسین(ع) بوده ام؟
وبعد با گریه فریاد میکشد(( از این لحظه به بعد من سگ
حسینم ...خودشان مرا به سگی قبول کرده اند...))
در آن لحظه همه ی وجود رسول ترک مملو از عشق حسینی شده
بود،عشقی عمیق و واقعی و او به سبب این عشق به یک توبه ی واقعی
دست یافت،توبه ای نصوح وهمیشگی.
او از آنروز و از آن لحظه به بعد یکی از شیداترین ودلسوخته ترین دلداده ها و ارادتمندان به امام حسین (ع) محسوب میشد.
و این چنین شد که رسول ترک به یکباره توبه کرد وزندگی جدیدی را با صدوهشتاد درجه تغییر وتحول برای بقیه ی عمرش درپیش گرفت.
او سالهای سال با عشق ومحبت به اهل بیت عصمت وطهارت نفس کشید و با ایمانی راسخ در کمال پاکی وپرهیزگاری زندگی کرد ودر این سالها علاوه بر اینکه اهتمام وتقید به ترک محرمات وانجام واجبات داشت تا آنجایی هم که میتوانست به فکر جبران سالهای قبل از هدایت وتوبه اش نیز بود اما همه ی این حرفها در یک طرف وعشقی که در جان وقلب رسول افتاده بود درطرف دیگر.
رسول ترک بعد از توبه وبازگشت به صراط مستقیم یکی از گریه کنندگان ودلسوخته هایی می شود که بسیاری از پیرمردهای هیئتهای قدیمی تهران با قاطعیت میگویند که« بعد از او هنوز نظیرش نیامده است»
یکی از شدیدترین وچشمگیرترین جلوه های گریه های رسول ترک در روزهای دهه ی اول محرم بخصوص در روزهای تا سوعا وعاشورا بوده است.او در روزهای تاسوعا وعاشورا در میان دسته های عزاداری آذرباییجانیها که گاه به طول دو سه کیلومتر میرسیده با ناله ها وضجه های جانسوزش در انتهای آن دسته ها حرکت و غوغایی برپا میکرده.
میگویند بسیاری از مردم گاه فقط به انتظار می ایستاده اند تا گریه ها وناله های رسول را تماشا کنند.
««درباره ی رسول ترک خاطرات شنیدنی بسیاری وجود دارد که انسان را به شگفت وا میدارد»»
موید باشید
درپناه حق